رادينرادين، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

دوستت دارم

موضوع انشا: وقتی بزرگ شدم میخوام چه کاره بشمD:😁

1398/4/18 2:23
نویسنده : مامان
355 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت ۸ صبح:

-مامان وقتی بزرگ شدم من رو ببر کلاس فوتبال، میخوام دروازه بون باشم.

-باشه پسرم

-میرم مادرید

- اوکی.🙄

-منو ببر زبون مادریدی یاد بگیرم.

-باشه.کلاسش اینجا اومد میبرمت.

-تنیس هم میرم. میخوام برم چین.

-باشه

-زبون چینی نمیخواد ببری،بلدم؛چین چان چون چینگ

 

ساعت ۸ و نیم صبح:

-مامان نظرمو عوض کردم .میخوام برم فوتبال ساحلی پارس جنوبی جم.نوک حمله.

مامان!مامان! مامان با تواَم.قبول کن.

-باشه پسرم.

ساعت ۹ صبح:

-مامان! من نظرمو عوض کردم . میخوام برم دروازه. دروازه بونیم عالیه

- باشه پسرم.

ساعت ۹ و نیم:

مامان من نمیخوام دروازه بون باشم، میخوام جلو باشم.رئال مادرید که برم تو دلت برام تنگ میشه چکار میکنی؟

- منم میام باهات. موقع مسابقه تو ورزشگاه میشینم. گل که زدی میپرم هوا . به همه میگم این پسر منه، پسر منه گل زد . هورااااا...

-مامان اونا که زبونت رو‌ نمیفهمن. باید زبون رئالی بلد باشی.

ساعت ۱۰ صبح:

مامان من اصلا تنیس نمیرم . حذفش کردم. چینی ها همه جور خوراکی میخورن .من دوست ندارم. مامان !! حواست هست گفتم من ....

_ باشه مامان ،باشه.

ساعت ۱۰ و نیم صبح :

مامان من میخوام برم تو دروازه . اونو کنسلش کردم که قبلا گفتم .

- اوکی😑

 

واین‌ داستان تا آخر شب هر نیم ساعت یا کمتر ، ادامه دارد.😂😂😂

پسندها (3)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دوستت دارم می باشد